- رحمت بردن (تَصْ کَ دَ)
یا رحمت بردن بر کسی. رحمت آوردن. رحم کردن. شفقت ورزیدن. ترحم نمودن. رقت نمودن:
نوازنده تر زآن شد انصاف شاه
که رحمت برد خاصه بر بی گناه.
نظامی (از آنندراج).
گفتا نه که من بر حال ایشان رحمت می برم. (گلستان).
مشو تا توانی ز رحمت بری
که رحمت برندت چو رحمت بری.
(بوستان).
، مورد رحمت باد و درود مردم واقع شدن
نوازنده تر زآن شد انصاف شاه
که رحمت برد خاصه بر بی گناه.
نظامی (از آنندراج).
گفتا نه که من بر حال ایشان رحمت می برم. (گلستان).
مشو تا توانی ز رحمت بری
که رحمت برندت چو رحمت بری.
(بوستان).
، مورد رحمت باد و درود مردم واقع شدن
